یک نویسنده خوب ، که خواستار توجه و اینترکشن بین خود و خواننده است ، و می خواهد که بحث و رس نوشته هایش با مخاطب مسیر بعدی نوشته را معین و تعیین کند هیچ گاه چنین نمی گوید که:

کنار همه این ها گذرم به آدم های عجیب هم افتاده که هر نوشته ی احساسی و عاطفی من را مصادره به مطلوب ذهنیت های خودشان کرده اند و هرطور در توانشان بوده خواسته اند خودشان را جای مخاطب خاص این نوشته های بی نوا جا بزنند و از هیچ کوششی دریغ نکرده اند.سال هاست که به انواع مختلف ذهنیتهایشان و اهانت هایشان را تحمل می کنم و صبوری می کنم اما انگار نقطه پایانی ندارد.انگار اینکه من چه بگویم و چه چیزی بخواهم جایی در محاسباتشان ندارد.

بلکه مانند بسیاری از نویسندگان بزرگ به مخاطبانش احترام می گذارد ، حتی اگر مخاطبی بسیار در نوشته هایش غرق شده و هم احساس می شود، خودش را درگیر دریای احساس مخاطب نمی کند.

بلکه می نویسد و مانند یک نویسنده بزرگ از احساس مخاطب ش بخصوص مخاطب خاص یعنی کسی که به شدت علاقه مند است و بسیار با نوشته های نویسنده زندگی می کند، در راستای نوشته هایش استفاده می کند.


به مخاطب احترام می گذارد و از او در راستای نظرهایش تشکر می کند.

نمی ترسد و بد فکر نمی کند.


امیدوارم نویسنده ها بنویسند، ادامه دهند و بدانند که چقدر نوشته هایشان ارزشمند است و حداقل اینکه حتی یک نفر هست که با نوشته هایش زندگی کند. مخاطب را روشن کند و مخاطب قول می دهد و تعهد می دهد که رعایت حدود کند.


نویسنده عزیز بنویس.

و همه چیز را به فال بد نگیر

و فوبیا و توهم توطئه نداشته باش، تو در ذهن و قلوب دیگران نیستی.


یکبار هم که شده تو به مخاطب بگو که باید در مقابل نوشته هایت چه رفتاری را باید داشته باشد.

هرچند نویسنده حق ندارد در خصوص احساس و نظرات مخاطب دستور و امر و نهی کند،  درست است؟ شما تا حال کدام نویسنده را دیده اید که بگوید تو چرا این طوری کتاب و نوشته م را می خوانی ؟!!!




مشخصات

آخرین جستجو ها